الان چند ساعته که مامان و بابام پیشم نیستن و خیلی دلتنگشونم!!
فکر نمی کردم اینقدر بهشون وابسته باشم.

الان که دارم مینویسم شدیدا خوابم میاد...
در حال هلاک شدنم؛ اما خب ملالی نیست!
...
محسن هر از چند گاهی یه سرکی می کشه و دوباره میره در آغوش مامان جونش تا شیر میل کنه!!
...

قبل از اینکه بیشتر توضیح بدم باید این نکته رو اضافه کنم که جای همه ی شما خالیه(((شدیدا))) و هم چنین نبود بهترین دوستام رو خیلی ناجور حس میکنم که اگه بودن الان کلی با هم تحلیل می کردیم. و لذت همه ی این لحظه ها چند برابر میشد...اما خب، حداقل الان خوشحالم که قدرشون رو میدونم.
...
اینجا دنیای عجیبیه، یعنی با دنیایی که ما ایرانی ها سالها توش زندگی کردیم خیلی فرق داره. همه چی قانون داره، همه بر اساس قانون عمل میکنن و اگه تو حتی برای یک بار تخطی کنی شدیدا تنبیه میشی!
یه مثال ساده هس: حتما همه ی شما شنیدید که جریمه های رانندگی چقدر سنگینه، اما بذارین یکم واستون ملموس ترش کنم؛ یکی از دوستان ساکن در لندن می گفت که برای چند ثانیه در محلی که توقف ممنوع بوده ایستاده و همون موقع آقای پلیس اومده و 140 پوند جریمه اش کرده!!!( یعنی حدود 210000 تومان) یعنی با یک بار اشتباه اینقدر باید هزینه داد.
نکات جالب دیگه ایی هم هست، مثلا اینکه هیچ کس به کس دیگه ایی کاری نداره و حتی اگه تو در یه جای خلوت هم داد و بیداد کنی کسی بر نمی گرده ببینه که تو چی میگی؟! یا چی شده؟! البته گاهی هم این فضولی ما ایرانی ها به داد بقیه میرسه اما در اکثر مواقع موجب آزاره.
مردم اینجا خیلی با ادب و با حوصله اند؛ خیلی از مواقع هم با جددیت لبخند می زنند، حق و حقوق هم دیگرو هم خیلی خوب رعایت می کنن.
بذارین یه مثال بزنم واستون؛ اینجا یه کارتهایی هست به اسم کارت oyster که باهاش می شه از مترو و اتوبوس و همین طور برای سوار شدن قایق استفاده کرد، برای اولین بار که می خواستم کارت Oyster ام رو شارژ کنم متوجه فاصله ایی که افراد برای قرار گرفتن توی صف رعایت می کنند شدم! یه چیزی حدود 1.5 متر بین هر فردی فاصله بود و این برای من که یه ایرانی ام و بارها و بارها توی صفوف له شدم و یا حق ام پایمال شده بود خیلی عجیب بود.
...
گاهی به این فکر می کنم که زندگی توی یک جامعه ی پیشرفته چقدر با زندگی توی یک جامعه ی در حال توسعه فرق داره.
...
اینجا هر نوع خرید رو می تونی اینترنتی انجام بدی.
نکته ی جالب دیگه ایی هم هست و اون اینکه یه سایت مخصوص حمل و نقل عمومی در لندن وجود داره و با کد پستی یا نام محل اونجایی که هستی و اونجایی که مقصدته با استفاده از قطار، مترو و اتوبوس بهت میگه چطوری بری که زودتر برسی یا چطوری بری که کمتر خط عوض کنی و یا هر جور دیگه ایی....!
یادمه استاد تحقیق در عملیات و حمل و نقل امون می گف تازه توی ایران دارن تلاش می کنن که همچین سیستمی رو راه بندازن!!
...
خب حالا یکم از ظاهر شهر بگم،
اینجا اغلب ساختمونا 2 طبقه و قدیمی هستن، یعنی یه جاهای خیلی معدودی هست که ساختمون چند طبقه می بینی! اجازه ی تخریب و ساخت و ساز به کسی داده نمی شه، نهایتا می تونن بازسازی کنن. کل بافت شهر، ساختمونا ، همه چی قدیمی و سنتی هست!
این نکته هم برای من خیلی جالب بود که با وجود پیشرفت های زیادی که کردن اما باز هم میشه از در و دیوار شهرشون تاریخشون رو دید.
...
اینجا هیچ اتلاف هزینه ایی وجود نداره، همه چیز به اندازه و میزان خودشه. نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر!!
اینو حتی میشه تو بودجه ایی هم که به ملکه اختصاص دادن دید. و یا خطوط مترو و ...
هیچ چیز برای خود نمایی نیست. هر اتفاقی که توی این شهر می افته همش برای آسایش مردمشونه!! نه برای اول شدن توی دنیا!!!
...
نکات دیگه ایی هم هست که واقعا قابل توجه ه؛
هر نقطه ایی از این شهر که 1 دستشویی وجود داره، یه دستشویی هم برای معلولین وجود داره. استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی برای معلولین مجانیه؛ وقتی یه معلول می خواد وارد اتوبوس شه یک صفجه از زیر اتوبوس بیرون میاد تا معلول به راحتی و بدون کمک دیگری از اتوبوس استقاده کنه.
افراد سالخورده با سنین خیلی بالا (80_90 سال) زیاد دیده میشن، به صورتی که گاهی من حس می کنم اونا از من که الان 20 سالمه سالم تر هستند. بعضی اشون با واکر راه می رن، اما هر جور باشه راه می رن و کارهای مربوط به خودشون رو انجام میدن.
اینجا همه جور قومیتی هست، اما هیچ کس برای هیچ کس عجیب نیست، هر کس همون طور که می خواد زندگی می کنه، راه میره، لباس می پوشه و از حقوق انسانی اش برخوردار میشه و مهمتر از همه نژاد و رنگ توی این حقوق هیچ تاثیری نداره.

...
هنوز هم دیده های زیادی برای گفتن دارم، اما خب خیلی زیادن...
...
خیلی دلم می خواست همه ی دیده هامو با جامعه ی خودمون مقایسه می کردم اما این کارو به شما می سپارم.
حتما به زندگی خودتون فکر کنید! خیلی مهمه!!